loading...

بهترین سایتهای ایرانی

بهترین سایتهای ایرانی

بازدید : 1
يکشنبه 13 ارديبهشت 1404 زمان : 22:12
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بهترین سایتهای ایرانی

داستان مشارکت در ساختدر تهران

بهترین سایتهای ایرانی

تهران، شهر دود و آهن و آرزوهای بلند، جولانگاه فرصت‌ها و چالش‌ها بود. علی، جوانی پر از شور و ایده، سال‌ها در آرزوی داشتن خانه‌ای مستقل در این شهر بی‌رحم، روزگار گذرانده بود. با پس‌اندازی اندک و امیدی فراوان، بالاخره توانسته بود یک زمین کوچک در یکی از محله‌های قدیمی‌پیدا کند. زمینی کهنه با یک خانهٔ فرسوده، اما برای علی، حکم کیمیایی را داشت که قرار بود آرزوهایش را به واقعیت تبدیل کند.

اما رؤیای خانه دار شدن، بدون کابوس‌هایش کامل نمی‌شد. علی به خوبی می‌دانست که ساختن یک خانه، فراتر از توان مالی اوست. بعد از کلی پرس و جو، با مفهوم « مشارکت در ساخت» آشنا شد؛ قراردادی که به موجب آن، صاحب زمین، ملک خود را در اختیار سازنده قرار می‌دهد تا او با سرمایهٔ خود، ساختمانی جدید بنا کند و در نهایت، هر دو طرف، بر اساس توافق، از آن بهره ببرند.

علی، با دلهره و امید، به سراغ سازنده‌ها رفت. شرکت‌های مختلفی را دید، با آدم‌های جورواجور مذاکره کرد، اما هر کدام، شرایط خاص خودشان را داشتند. یکی دنبال سود بیشتر بود، دیگری ضمانت‌های سنگین می‌خواست و آن یکی هم، اصلاً قابل اعتماد به نظر نمی‌رسید.

در این میان، با مهندس میانسالی به نام فرهاد آشنا شد. فرهاد، برخلاف بقیه، با حوصله به حرف‌های علی گوش داد، شرایط او را درک کرد و پیشنهادی منصفانه ارائه داد. او نه فقط یک سازندهٔ ماهر، بلکه یک انسان شریف و قابل اعتماد بود.

قرارداد مشارکت بسته شد، نقشه‌ها کشیده شد و بالاخره، کلنگ ساخت به زمین خورد. علی هر روز با شوق و ذوق به تماشای قد کشیدن ساختمان می‌رفت. دیدن هر آجر که روی آجر گذاشته می‌شد، برایش مثل دیدن جوانه زدن آرزوهایش بود.

اما این میان، چالش‌هایی هم وجود داشت. گاهی اختلاف نظرهایی بین علی و فرهاد پیش می‌آمد، گاهی هم مشکلات پیش‌بینی نشده‌ای، روند کار را کند می‌کرد. اما هر بار، با گفت‌وگو و همدلی، مشکلات را حل می‌کردند و به مسیر خود ادامه می‌دادند.

روزها و ماه‌ها گذشت و ساختمان، کم‌کم شکل و شمایل واقعی خود را پیدا کرد. شور و هیجان علی وصف‌ناپذیر بود. او دیگر فقط یک صاحب زمین نبود، بلکه یک شریک در ساخت رؤیای خود بود.

بالاخره، روز موعود فرا رسید. ساختمانی که روزی فقط یک زمین کهنه بود، حالا یک بنای زیبا و مدرن شده بود که سهمی‌از آن، به نام علی بود. اشک شوق در چشمانش حلقه زد. او به کمک یک همکار خوب و یک قرارداد درست، توانسته بود به آرزوی دیرینه‌اش برسد.

علی در خانهٔ نوساز خود، در حالی که بوی رنگ تازه و خاطرات روزهای سخت و شیرین ساخت و ساز را استشمام می‌کرد، به این فکر می‌کرد که مشارکت در ساخت، فقط یک معاملهٔ تجاری نیست، بلکه یک شراکت انسانی است. شراکت در یک رؤیا، شراکت در ساختن یک زندگی.

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 352
  • بازدید کننده امروز : 351
  • باردید دیروز : 720
  • بازدید کننده دیروز : 543
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1346
  • بازدید ماه : 1241
  • بازدید سال : 5968
  • بازدید کلی : 6008
  • کدهای اختصاصی